هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای سبک های ارتباطی زوجین در رابطه بین سبکهای دلبستگی ایمن و ناایمن با بخشش در خانواده در زنان متأهل بود. این پژوهش از نوع پژوهش های توصیفی- همبستگی مبتنی بر تحلیل مسیر بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان متأهل شهر شیراز بودند. نمونه این جام چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای سبک های ارتباطی زوجین در رابطه بین سبکهای دلبستگی ایمن و ناایمن با بخشش در خانواده در زنان متأهل بود. این پژوهش از نوع پژوهش های توصیفی- همبستگی مبتنی بر تحلیل مسیر بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان متأهل شهر شیراز بودند. نمونه این جامعه آماری به روش نمونهگیری در دسترس، 202 نفر انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامههای سبکهای دلبستگی (بارتولومیو و هوروتیز،1991)، سبک های ارتباطی زوجین (مبلر-نانالی و اکمن، 2006) و بخشش در خانواده (پولارد و همکاران،1998) بود. یافته های حاصل از این پژوهش نشاندهنده آن است که سبکهای دلبستگی پیشبین مستقیم و معنیدار بخشش در خانواده بودند. همچنین سبکهای ارتباطی زوجین نیز توانست بخشش در خانواده را بهطور معنیداری پیشبینی کند. علاوه بر این سبکهای دلبستگی نیز پیشبین معنیدار سبک ارتباطی زوجین بود. درنهایت نتایج بیانگر این بود که سبکهای ارتباطی زوجین توانست در رابطه بین سبکهای دلبستگی و بخشش در خانواده نقش واسطهای ایفا نماید. نتایج حاصل نشاندهنده آن است که سبکهای دلبستگی ایمن و ناایمن و سبکهای ارتباطی زوجین ازجمله متغیرهای تأثیرگذار بر بخشش در خانواده میباشند و لازم است موردتوجه کارشناسان و متخصصان حوزه خانواده قرار گیرند.
پرونده مقاله
پژوهش حاضر یک پژوهش کیفی باهدف بررسی پدیدارشناسانه تجارب زیسته زنان قربانی ختنه زنان است، برای ایجاد یک چارچوب مفهومی کلنگر (مبتنی بر شواهد) برای متخصصانی است به مطالعه و درمان پیامدهای ختنه زنان بر بازماندگان می پردازند. جامعه پژوهش حاضر را تمامی زنانی تشکیل میدادند چکیده کامل
پژوهش حاضر یک پژوهش کیفی باهدف بررسی پدیدارشناسانه تجارب زیسته زنان قربانی ختنه زنان است، برای ایجاد یک چارچوب مفهومی کلنگر (مبتنی بر شواهد) برای متخصصانی است به مطالعه و درمان پیامدهای ختنه زنان بر بازماندگان می پردازند. جامعه پژوهش حاضر را تمامی زنانی تشکیل میدادند که ختنه شده بودند. مشارکتکنندگان بهصورت نمونهگیری گلولهبرفی تا حد اشباع (20 نفر مشارکتکننده) انتخاب گردیدند، مصاحبههای نیمهساختاریافته کیفی با 20 زن بازمانده ختنه زنان انجام شد. دادهها با استفاده از روش مصاحبه عمیق، جمعآوری و با روش نظریه زمینهای و باتوجهبه مراحل سهگانه کدگذاری تجزیهوتحلیل گردیدند. فرهنگ، مذهب، نقش مردان، فقدان تحصیلات، هویت زنانه و فریبکاری بهعنوان عوامل اصلی تأثیرگذار بر درک بازماندگان از ختنه زنان و پیامدهای آن شناسایی شدند. تجربیات بازماندگان از ختنه زنان، همچنین تحتتأثیر مفهومسازی آنها از این عمل، منجر به تأثیراتی بر زندگی عاطفی، روابط، هویت و جسم آنها شد. ترس ناشی از ختنه زنان که بازماندگان توصیف کردند بر توانایی تابآوری آنها تأثیر گذاشت. تمام مقولههای اصلی پیامدهای عاطفی، رابطهای، هویتی و جسمی ختنه زنان، و همچنین تابآوری بازماندگان، تحتتأثیر مراحل کلیدی زنانگی مانند قاعدگی، ازدواج و زایمان قرار داشتند و این عوامل به دلیل برآوردهنشدن نیازهای آنها و عدم توجه سیستم بهداشتی به نیازهای بازماندگان ختنه زنان تشدید شده است. بررسی پیامدهای جسمی و روانی ختنه زنان به طور جداگانه، و بدون درنظرگرفتن بافت فرهنگی و مراحل چرخه زندگی که بازماندگان ختنه زنان در آن قرار دارند ممکن نیست. همچنین این مسئله تابآوری بازماندگان برای زندگی با ختنه زنان را ضعیفتر میکند. روابط پیچیدهای میان پیامدهای جسمی، روانشناختی و اجتماعی ختنه زنان و فرهنگی که ختنه زنان در آن انجام میشود، وجود دارد که باید مبنای سیاستگذاری بهداشتی و مراقبتهای درمانی بازماندگان جهت رفع نیازهای آنان باشد.
پرونده مقاله
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی کیفیت روابط زناشویی زنان بر اساس ویژگی های شخصیتی و ناگویی هیجانی اجرا شد. روش پژوهش همبستگی از نوع پیشبین بوده است و جامعه آماری آن شامل کلیه زنان متأهل خانهدار شهر یزد بود که تعداد 333 نفر بهصورت داوطلبانه انتخاب شدند. به منظور گردآوری دا چکیده کامل
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی کیفیت روابط زناشویی زنان بر اساس ویژگی های شخصیتی و ناگویی هیجانی اجرا شد. روش پژوهش همبستگی از نوع پیشبین بوده است و جامعه آماری آن شامل کلیه زنان متأهل خانهدار شهر یزد بود که تعداد 333 نفر بهصورت داوطلبانه انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه های ناگویی هیجانی تورنتو، سنجش صفات پنجگانه شخصیتی (NEO) و مقیاس کیفیت زناشویی باسبی و همکاران (RDAS) صورت گرفت. جهت تجزیهوتحلیل دادهها نیز از روش همبستگی پیرسون و رگرسیون گامبهگام استفادهشده است. یافتههای پژوهش نشان داد که ویژگی های شخصیتی برونگرایی، وظیفهشناسی و تجربهپذیری بهطور مثبت و روان آزرده خویی و ناگویی هیجانی بهطور منفی قابلیت پیشبینی کیفیت روابط زناشویی زنان را دارند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که ویژگی های شخصیتی برونگرایی، روان آزرده خویی، وظیفهشناسی، تجربهپذیری و ناگویی هیجانی قابلیت پیشبینی کیفیت روابط زناشویی زنان خانهدار را دارند.
پرونده مقاله
هدف از پژوهش حاضر مقایسه سلامت معنوی و درماندگی روانشناختی در دختران نوجوان خانوادههاي طلاق و عادي ميباشد. روش پژوهش توصیفی از نوع علي مقايسهاي بوده است. جامعه آماري این پژوهش شامل تمامي دختران نوجوان مقطع متوسطه اول شهر شيراز ميباشد. نمونه آماري شامل 80 نفر، 40 دخ چکیده کامل
هدف از پژوهش حاضر مقایسه سلامت معنوی و درماندگی روانشناختی در دختران نوجوان خانوادههاي طلاق و عادي ميباشد. روش پژوهش توصیفی از نوع علي مقايسهاي بوده است. جامعه آماري این پژوهش شامل تمامي دختران نوجوان مقطع متوسطه اول شهر شيراز ميباشد. نمونه آماري شامل 80 نفر، 40 دختر نوجوان كه والدين آنها طلاق گرفته و 40 دختر نوجوان كه والدين آنها طلاق نگرفتهاند ميباشد و برای تعیین حجم نمونه از روش نمونهگيري خوشهای استفاده شد. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامههای سلامت معنوی پالوتزین و اليسون و پرسشنامه افسردگی، استرس، اضطراب (21-DASS) بهره گرفته شده است. دادههای گردآوریشده در دو سطح مورد تجزیه و تحلیل (آمار توصیفی و آمار استنباطی) قرار گرفت. در سطح آمار توصیفی از میانگین و انحراف معیار و در سطح آمار استنباطی از تحلیل واریانس تک متغیره استفاده شد. نتایج حاصله نشان داد که بین سلامت معنوی و درماندگی روانشناختی در دختران نوجوان خانوادههای طلاق و عادی تفاوت معناداری وجود دارد؛ سلامت معنوی در میان نوجوانانی که والدین آنها طلاق نگرفته اند بالاتر است. همچنین درماندگی روانشناختی در میان نوجوانانی که والدین آنها طلاق گرفته اند بیشتر میباشد.
پرونده مقاله
اختلال اضطراب اجتماعی به ترس آشکار و پیوسته از موقعیتهای اجتماعی یا عملکردی اشاره دارد. خودپنداره و تصویر بدنی در تبیین اضطراب اجتماعی نقش قابل ملاحظهای میتواند داشته باشد. هدف از انجام پژوهش حاضر تعیین نقش واسطه ای شفقت به خود در رابطه خودپنداره و تصویر بدنی با اضطر چکیده کامل
اختلال اضطراب اجتماعی به ترس آشکار و پیوسته از موقعیتهای اجتماعی یا عملکردی اشاره دارد. خودپنداره و تصویر بدنی در تبیین اضطراب اجتماعی نقش قابل ملاحظهای میتواند داشته باشد. هدف از انجام پژوهش حاضر تعیین نقش واسطه ای شفقت به خود در رابطه خودپنداره و تصویر بدنی با اضطراب اجتماعی دانشجویان دختر دانشگاه صنعتی اصفهان بود. مطالعه ی حاضر از نوع طرحهای همبستگی بود و از روش معادلات ساختاری مبتنی بر رویکرد حداقل مربعات جزئی استفاده شد. از جامعه دانشجویان دختر دانشگاه صنعتی اصفهان با روش نمونهگیری تصادفی، نمونهای با حجم 300 نفر انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس شفقت خود نف، مقیاس خودپنداره بک و همکاران (1990)، پرسشنامه نگرانی از تصویر بدنی لیتلتون و همکاران (2005) و پرسشنامه اضطراب اجتماعی کونور و همکاران (2000) استفاده شد. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزارهای spss نسخه 25 و AMOS نسخه 22 تحلیل شد. یافته ها نشان داد، شفقت به خود به میزان 3/22 درصد از مسیر بین خودپنداره و اضطراب اجتماعی میکاهد. همچنین نتایج بیانگر آن بود که شفقت به خود در رابطه خودپنداره و اضطراب اجتماعی نقش واسطه ای جزئی دارد (05/0>p). شفقت به خود در رابطه تصویر بدنی و اضطراب اجتماعی دانشجویان دختر نقش واسطه ای جزئی دارد(05/0>p). خودپنداره بر روی اضطراب اجتماعی دانشجویان تاثیر منفی دارد(05/0>p). تصویر بدنی بر روی اضطراب اجتماعی دانشجویان دختر اثر مستقیم دارد(05/0>p). یافته های پژوهش، نشانگر اهمیت خودپنداره و تصویر بدنی در تبیین اضطراب اجتماعی بود و شفقت به خود، بین خودپنداره و تصویر بدنی با اضطراب اجتماعی نقش میانجی دارد.
پرونده مقاله
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی بین سبکهای فرزند پروری با میزان دانش و نگرش جنسی والدین و میزان راحتی و علاقمندی آنها به گفت وگو با فرزندان در مورد موضوعات جنسی انجام گرفت. نمونه آماری 160 نفر از والدین دارای فرزند در شهر شیراز بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخا چکیده کامل
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی بین سبکهای فرزند پروری با میزان دانش و نگرش جنسی والدین و میزان راحتی و علاقمندی آنها به گفت وگو با فرزندان در مورد موضوعات جنسی انجام گرفت. نمونه آماری 160 نفر از والدین دارای فرزند در شهر شیراز بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند .به منظور گردآوری داده ها ، از پرسشنامه های شیوه های فرزندپروری (دیانا بامریند ،۱۹۹۱)، میزان علاقهمندی والدین به گفتگو در مورد موضوعات جنسی (کوبلینسکی و اتکینسون ،۱۹۸۲) و پرسشنامه دانش و نگرش جنسی (بشارت، ۱۳۸۴) استفاده شد . پایایی ابزارها با استفاده از روش آلفای کرونباخ محاسبه شد. با استفاده از آزمون همبستگی و تحلیل رگرسیون، رابطه هر یک از ابعاد سبک های فرزند پروری با دانش و نگرش جنسی والدین و میزان علاقه مندی به گفتگو در موضوعات جنسی مورد بررسی قرار گرفت .با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش بین سبک فرزندپروری استبدادی با علاقمندی به گفت و گو در مورد موضوعات جنسی رابطه منفی معناداری وجود دارد. بین سبک فرزندپروی مقتدرانه با دانش و نگرش جنسی رابطه مثبت معناداری وجود دارد.همچنین بین سبک فرزندپروری سهل گیر با دانش و نگرش جنسی و علاقه به گفت و گو در مورد مسائل جنسی در خانواده هیچ رابطه معناداری مشاهده نشد. با این حال ، حتی با وارد شدن دانش و نگرش جنسی به پیش بینی همچنان سبک فرزندپروری استبدادی به طور منفی میزان علاقمندی به گفت و گو در مورد موضوعات جنسی در والدین را پیش بینی می کند. نتیجه گیری : بهترین سبک فرزند پروری جهت برقرار ی ارتباط با فرزندان و گفت و گو راجع به مسائل جنسی سبک فرزند پروری مقتدرانه بوده و والدین باید نسبت به افزایش دانش و آگاهی خود در زمینه مسائل جنسی و یادگیری اصول فرزند پروری مقتدرانه اقدام کرده تا بتوانند از بروز رفتارهای پرخطر و آسیب رسان در فرزندان جلوگیری نمایند.
پرونده مقاله